شانس و موفقیت؛ چه مقدار از موفقیت را شانس تعیین میکند؟
اغلب انسانها دوست دارند اینطور فکر کنند که شانس نقش کمی در موفقیت انسان دارد. آنها سعی میکنند نقش تلاش را پررنگتر از شانس نشان دهند. به نظر شما کدام مورد مهمتر است؟
شانس یا تلاش؟ امروز قصد دارم در این مورد کمی صحبت کنم و ببینیم اوضاع از چه قرار است.
نقش شانس
محل تولد شما کجاست؟ در چه سالی به دنیا آمدهاید؟ خانواده شما چه سبک خانوادهای هستند؟ ویژگیهای فرهنگی شهر شما چگونه است؟
این قبیل موارد هیچ ارتباطی به انتخابهای ما ندارند و صددرصد شانسی هستند. ولی آیا این موارد شانسی در زندگی مهم هستند؟ قطعاً!
به هیچ طریق نمیشود نقش این موارد را در آینده فرد نادیده گرفت.
اگر شما مثلاً به جای ایران در سوئیس به دنیا میآمدید، شرایط زندگی شما کاملاً متفاوت از الان بود. یا اگر به جای ایران در یک خانوادهی فقیر در آفریقا به دنیا میآمدید.
اگر مثلاً به جای تهران در یکی از روستاهای دور افتاده و فاقد امکانات در مرز بلوچستان بودید باز هم شرایط شما بسیار متفاوت از الان بود.
اگر پدر شما به جای کارمند، نماینده مجلس بود یا رئیس جمهور بود باز هم اوضاع برای شما طور دیگری رقم میخورد.
حتی محلهای که در آن زندگی میکنید، مدرسه ای که در آن درس میخوانید و هزاران مورد دیگر هستند که شما نقشی در انتخاب آنها ندارید ولی آنها نقش مهمی در موفقیت شما بازی میکنند.
اگر سبک تربیت خانواده شما طوری بوده که شما در کودکی یاد گرفتهاید از حق خود دفاع کنید، احتمالاً در بزرگسالی راحتتر میتوانید در جامعه پیشرفت کنید.
این موارد اغلب در اختیار شما نیستند.
البته یک موضوع مهم این جا وجود دارد و آن هم بحث آموزش هست.
زمانی که شخص میداند در یک ویژگی ضعف دارد میتواند آن را آموزش ببیند، ولی تا زمانی که آموزش ببینید ممکن است فرصتهای زیادی را از دست داده باشد.
اتفاقات بسیار زیادی هستند که در زندگی شخص ایجاد میشوند و فرصتهای بزرگی در اختیار آنها قرار میدهد که باعث موفقیتشان میشود و این موقعیت و فرصتها کاملاً براساس شانس به وجود آمدهاند و خودش نقشی در آنها ندارد.
داستان بیل گیتس
بیل گیتس در مورد نوجوانی و جوانی خودش و نقش اتفاقات و فرصتهایی که به طور کاملاً شانسی در زندگیاش ایجاد شده بود، اینطور میگوید: “اگر پنجاه نفر در دنیا این تجربه رو داشتن، تعجب میکردم! اول شرکت سی-کیوبد و نرم افزار لیست حقوق بود و بعدشم شرکت تی آر دابلیو. همه این چیزها دست به دست هم دادن. اون موقع من نسبت به هر کس دیگهای بیشتر غرق در توسعه نرم افزاری بودم و همه اینها به دلیل مجموعهای از رخدادهای خوش شانس و باورنکردنی بود”
چند مورد از اتفاقاتی که نقش شانس را در زندگی بیل گیتس نشان میدهد:
1. تولد در آمریکا، آن هم در سالهایی که دوران نوجوانی او همزمان با ایجاد و توسعه کامپیوترها شد.
2. به دلیل ثروتمند بودن خانوادهاش، در مدرسهای درس خواند که اولین کامپیوترها را در آن زمان داشت.
3. به طور اتفاقی مادر یکی از دانش آموزان آن مدرسه، در یک شرکت کامپیوتری کار میکرد و به شخصی نیاز داشت تا در کارها به او کمک کند.
4. به طور اتفاقی محل زندگیاش جایی بود که بسیار به دانشگاه واشنگتن نزدیک بود و میتوانست همیشه به آنجا برود.
5. برحسب شانس دانشگاه شبها اجازه استفاده رایگان از کامپیوتر را داده بود.
و موارد بسیار دیگری که نقش شانس را در آینده بیل گیتس جوان پررنگتر میکنند.
شانس کجا قرار دارد و تلاش کجا؟
شاید اکنون این سوال برای شما ایجاد شده باشد که پس نقش تلاش کجاست؟
اگر همه چیز به شانس بستگی دارد یعنی هوش و استعداد و تلاش و … اهمیت ندارند؟
همه چیز به شانس بستگی ندارد! اما شانس هم مهم است.
اینطور نیست که نقش شانس را بتوانیم نادیده بگیریم.
همانطور که در بالاتر دیدیم، شانس هم با اهمیت هست ولی……
اجازه بدهید کمی بیشتر در مورد داستان بیل گیتس فکر کنیم.
درست است که او فرصتها و موقعیتهای زیادی داشته که به قول خودش “اگر پنجاه نفر در دنیا این تجربه رو داشتن تعجب میکردم”، ولی یک نکته خیلی مهم در این بین وجود دارد که نباید از آن غافل بشویم.
آن نکته هم نقش تلاش و آمادگی بیل گیتس برای استفاده از این فرصتها است.
همزمان با بیل گیتس تعداد زیادی دانشآموز دیگر هم در آن مدرسه تحصیل میکردند و احتمالاً مزایا و فرصتهایی شبیه به او داشتند.
ولی چرا هیچ کدام از آنها بیل گیتس نشدند؟ چون احتمالاً هیچ کدام از آنها مثل بیل گیتس آمادگی استفاده از این قبیل فرصتها را نداشتند.
اجازه دهید خودمان را به آن روزگار ببریم.
مدرسه تعطیل میشود و ما دو انتخاب داریم:
یک: به خانه برویم و استراحت و بازی کنیم. دو: به دانشگاه برویم و با کامپیوتر تمرین برنامهنویسی کنیم.
شبها دو انتخاب داریم:
یک: با آرامش بخوابیم. دو: به دانشگاه برویم و با کامپیوتر تمرین برنامهنویسی کنیم.
متوجه شدید؟
کاملاً درست است که شانس فرصتهای زیادی بر سر راه بیل گیتس قرار داده بود، ولی نکتهی مهم اینجاست که او با تلاش خودش و با کسب آمادگی ناشی از تمرین، از این فرصتها استفاده کرد.
و نکته مهمتر اینکه آیا بیل گیتس در آن سن میدانست اینها فرصتهایی هستند که باعث موفقیت او در آینده میشوند؟!! قطعاً خیر!
او فقط طبق علاقه خودش، کاری را که دوست داشت پیگیری میکرد همین. ولی این پیگیریها و تلاشها سالها بعد اهمیت خود را نشان دادند.
چه زمانی شانس مهم است و چه زمانی تلاش؟
تا الان تقریباً متوجه شدیم که نقش شانس در موفقیت کجاست. در اینجا قصد دارم کمی این دو را از هم جدا کنم و ببینیم وضعیت چگونه است.
توضیحی که در مورد بیل گیتس دادم تقریباً در مورد بسیاری از سوپراستارها و افراد فوق موفق دنیا صدق میکند.
اغلب آنها فرصتهایی براساس شانس به دست آورند و با علاقه و تلاش از آن فرصتها استفاده کردند و موفق شدند.
اما نکتهای که نباید از آن غافل شد دقیقاً همینجاست.
یعنی این افراد تبدیل به سوپراستارها شدند! تبدیل به بزرگان در دنیا.
برای اینکه کسی بخواهد به جایگاهی در حد یک سوپراستار جهانی برسد، عوامل بسیار زیادی در موفقیت او نقش بازی میکنند.
عواملی مانند: هوش، استعداد، تلاش، پشتکار، فرصت، شانس
برای سوپراستار شدن، شخص نیاز به فرصتها و اتفاقات بسیار زیادی دارد. به همین دلیل است که این قبیل افراد در دنیا کم هستند.
فقط هوش و استعداد یا فقط تلاش و یا فقط شانس برای موفق شدن در این سطح کافی نیستند.
اما هرچه مقیاس موفقیتی که میخواهیم را کوچکتر کنیم، نقش عوامل مختلف کمتر میشود.
مثلاً اگر به جای اینکه دنبال سوپراستار شدن در دنیا، دنبال یک شخص موفق در داخل کشور باشید، بزرگی اثرگذاری عوامل مختلف بسیار کاهش مییابد.
به نظر من هرچه این مقیاس کوچکتر باشد، نقش تلاش پررنگتر و نقش شانس کمرنگتر میشود.
برای موفقیت در سطح خانواده، شهر، استان و نهایتاً شاید کشور، ما نیاز به تلاش کافی و عادتهای درست داریم.
صد البته که در این مسیر هم شانس وجود دارد ولی نقش آن بسیار کمرنگتر از مقیاس جهانی آن میباشد.
چرا تلاش بسیار مهمتر است؟
اما بزرگترین علامت سوالی که اینجا وجود دارد این است:
از کجا میدانیم اتفاقاتی که در مسیر زندگی ما به وجود آمده فرصتهایی برای موفقیت ما هستند یا خیر؟
همانطور که در مورد بیل گیتس توضیح دادم، قطعاً او در نوجوانی نمیدانست قرار است یکی از موفقترین و ثروتمندترین افراد دنیا شود.
او فقط با تلاش از فرصتهایی که در زندگیاش وجود داشت استفاده کرد همین.
از کجا بدانیم اتفاقاتی که در زندگی ما ایجاد میشوند در آینده باعث موفقیت ما میشود یا خیر؟
فرض کنید شخصی در این شرایط، بسیار موفق میشود. وقتی زندگی او را بررسی میکنند، میگویند او به این دلیل که در ایران بوده، این فرصتها را به دست آورده و با استفاده از آنها در نهایت موفق شده است.
این بحث بسیار اهمیت دارد. زیرا ما نمیدانیم اتفاقاتی که در مسیر زندگی ما میافتند چه اثری بر آینده ما دارند. پس اینجا نقش تلاش بسیار پررنگ میشود.
ما باید با حداکثر تلاش، در مسیر اهداف خود گام برداریم و از هر اتفاق و فرصتی که شانس در مسیر ما قرار میدهد استفاده کنیم و امیدوار باشیم که این فرصتها در آینده باعث نتیجه گرفتن ما شوند.
قطعاً اگر از ابتدا تلاشی نکنیم، هیچ فرصتی هم در مسیر ما قرار نخواهد گرفت.
همچنین اگر باور نداشته باشیم که شانس فرصتهایی در مسیر ما قرار میدهد، هیچ وقت آمادگی استفاده از آنها را نخواهیم داشت.
پس لازم است با تلاش خود را آماده نگه داریم تا هرگاه شانس فرصتی برای ما ایجاد کرد، حداکثر استفاده از آن را ببریم.
موفق، تلاشگر و خوش شانس باشید!
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.