رها کردن یا پشتکار؟ آیا افراد موفق هرگز کاری را رها نمیکنند؟
اغلب مردم این دیدگاه را دارند که افراد موفق همه کارها را با پشتکار تا انتها میرسانند و اصلاً کلمهی رها کردن را نشنیدهاند! آنها نه کاری را ول میکنند و نه این کار را درست میدانند. ولی آیا این موضوع صحیح است؟ اجازه بدهید کمی در این مورد بیشتر صحبت کنیم.
ارتباط موفقیت و پشتکار
پیشتر در مقالهی پشتکار و موفقیت در مورد اهمیت اثر پشتکار و ادامه دادن کارها در موفقیت صحبت کردیم.
گفتیم که افراد موفق کاری را با اشتیاق آغاز میکنند و به جلو میروند و در طی مسیر با پشتکار خود هر روز بهتر میشوند تا به موفقیت برسند.
با این جمله اینطور به نظر میرسد که افراد موفق با رها کردن کارها ارتباط خوبی ندارند و با اشتیاق و پشتکار خود مسیر را تا انتها طی میکنند.
بله این جمله تا حدود زیادی درست است. موفقیت و پشتکار و ادامه دادن ارتباط بسیار نزدیکی دارند ولی آیا این موضوع تمام چیزی است که برای موفقیت نیاز داریم؟
یعنی رها کردن هیچ اهمیت و نقشی در این بین ندارد؟!
انواع رها کردن
بله! رها کردن انواع مختلفی دارد و احتمالاً ما به امروز نسبت به آن آگاه نبودهایم. دانستن این انواع رها کردن کمک بزرگی به ما میکند که آیا باید رها کنیم یا خیر!
ببینیم اینها چه هستند:
رها کردن در اتلاف وقتها
یکی از ویژگیهای افراد موفق این است که کارهایی را که اتلاف وقت کامل هستند و هیچ کمکی به آنها در رسیدن به اهدافشان نمیکنند را رها میکنند.
آنها میدانند که در هر روز تنها 24 ساعت زمان در اختیار دارند و اگر بخواهند تمام کارهایی ممکن را انجام بدهند، هیچگاه زمان کافی برای تمرکز بر کارهای اصلی نخواهند داشت.
ممکن است بسیاری از کارهایی که آنها رها میکنند کارهای مهمی باشند ولی ملاک آنها برای رها کردن کارها، میزان اثرگذاری هر کار بر مسیر اصلیشان است.
به این فکر کنید که هر روز چه تعداد کار مختلفی انجام میدهید که واقعاً در مسیر هدف اصلی شما قرار ندارد؟
چه مقدار از زمانتان کاملاً به بطالت در شبکههای اجتماعی صرفاً از روی عادت تلف میشود؟
چند ساعت از روز فقط در حال صحبت با تلفن هستید؟ صحبتهایی که شاید به ظاهر مهم باشند.
روزی چند ساعت را به بازی اختصاص میدهید؟
و در نهایت روزی چند ساعت را به کار اصلیتان اختصاص میدهید؟ کاری که اگر به اندازه کافی انجامش دهید اثر بزرگی در زندگی شما خواهد داشت.
متوجه شدید در این شرایط رها کردن چقدر استراتژی موثری است؟ و چقدر افراد موفق از این نوع رها کردن استفاده میکنند؟
قانون ده هزار ساعت
اهمیت این موضوع وقتی پررنگ میشود که بدانیم برای متخصص شدن در سطح اول هرچیزی حدوداً به ده هزار ساعت تمرین نیاز دارد.
البته این عدد بسته به نوع مهارت و شخص متفاوت است ولی میتوانیم تا حدودی به عنوان یک عدد قابل قبول در نظر بگیریم.
با این اوصاف، اگر ما روزی یک ساعت کار اصلی خود را انجام دهیم چه مقدار زمان میبرد تا متخصص شویم؟
با یک حساب سر انگشتی به عدد حدوداً 27 سال میرسیم!!! ولی اگر فقط این عدد را به سه ساعت برسانیم به عدد 9 سال و اگر به چهار ساعت برسانیم به 6 سال میرسیم!!!
تفاوت بسیار زیادی بین 27، 9 و 6 سال وجود دارد. صد البته که عدد ده هزار ساعت که مبنای این محاسبه بود عددی قطعی برای متخصص شدن در تمام مهارتها نیست و این عدد میتواند خیلی کمتر یا خیلی بیشتر شود، ولی فقط برای درک این که صرف زمان بیشتر در کسب مهارت تا چه اندازه مهم است، معیار خوبی است.
پس رها کردن در اتلاف وقتها را تا جایی که میتوانید جدی بگیرید و تمام تمرکز خود را بر کارهایی بگذارید که در مسیر اهداف شما هستند.
رها کردن در بنبستها
زمانهایی هست که ما در بن بست قرار میگیریم. هر قدر در یک کار تلاش میکنیم هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود و عملاً در جا میزنیم.
این زمان لازم است با خودمان شفاف باشیم و بپذیریم که این مسیر، مسیر ما نیست.
این مسیر آن چیزی نیست که انتظار داشتیم در آن پیشرفت کنیم.
هر قدر سریعتر بتوانیم از بن بستها دل بکنیم و آنها را رها کنیم، زودتر میتوانیم به مسیر درست برگردیم.
نکتهای که ذکر آن بسیار حائز اهمیت است تفاوت بین بنبست و درهی موفقیت است.
طبق آنچه ست گودین در کتاب درهی موفقیت میگوید، بنبست یعنی جایی که شما در آن هرقدر کار میکنید هیچچیزی تغییر نمیکند، نه ذرهای بهتر میشوید و نه ذرهای بدتر.
همه چیز آنطور که هست باقی میماند.
اما درهی موفقیت یعنی وقتی برای دفعات اول شروع به کاری میکنیم ابتدای آن جذاب و سرگرم کننده است ولی کمی که جلو میرویم به جایی میرسیم که انگار پیشرفتی نداریم.
دره موفقیت یک مسیر طاقت فرسای طولانی بین نقطهی شروع و نقطهی موفقیت است.
برای موفق شدن باید از دره موفقیت رد شد و در اون با تلاش و پیوستگی کیفیت خودمان را بهبود بدهیم.
برای درک تفاوت بین درهی موفقیت و بنبست باید به این نکته توجه کنیم که در درهی موفقیت در واقع ما پیشرفت داریم، ولی ممکن است این پیشرفت بسیار کم و ناچیز باشد.
ولی در بنبست نه تنها پیشرفتی وجود ندارد، که پسرفتی هم وجود ندارد و همه چیز حالت ایستا دارد.
پس زمانی که در درهی موفقیت هستید، رها کردن بدترین ایدهی ممکن است ولی زمانی که در بنبست هستید رها کردن (آن هم هرچه زودتر) بهترین ایدهی ممکن.
رها کردن در متوسط بودن
ما نباید به متوسط بودن راضی باشیم. متوسط بودن یعنی هیچ
ما یاد گرفتهایم هزاران چیز بلد باشیم ولی همه را در حد متوسط بدانیم. این ایدهی افتضاحیست. افراد موفق در تمام دنیا، در یک چیز به حد بسیار بالایی مسلط هستند.
آنها میدانند که برای موفقیت و بهترین بودن لازم است در یک موضوع متخصص باشند. پس وقت خود را صرف کاری که آنها را متوسط نگه میدارد نمیکنند.
هر وقت در کاری متوجه شدید که هیچگاه نمیتوانید به حد درجه یک برسید، و همیشه متوسط باقی خواهید ماند، به نظرم بهتر است هرچه زودتر آن را رها کنید و به سراغ آن گزینهای بروید که شما را به سطح اول و حرفهای میرساند.
رها کردن در متوسط بودن کار سختی است، چون ما پیشرفت داریم و در یک سطح نسبی تسلط هستیم ولی عملاً نتیجهای به دست نخواهیم آورد چون متوسطها در دنیا زیاد هستند و دنیای ما به چیزهایی که خیلی زیاد هستند اهمیت نمیدهد.
باید به سطحی از تخصص برسیم که موفقیت ما تضمین شود. سطحی از تخصص که نتیجهی آن بالاتر از متوسط باشد. نتیجهی آن استثناها باشد.
در این سطح است که میتوانیم انتظار موفقیت و سود زیاد داشته باشیم.
پس زمانی که دیدید در کاری از متوسط بالاتر نمیروید بهتر است آن را رها کنید و به سراغ کارهایی بروید که شما را به سطح استثناها میرساند.
فراموش نکنید وقتی مسیر اصلی خود را پیدا کردید حتماً دچار درهی موفقیت خواهید شد، رها کردن زمانی که در درهی موفقیت هستیم بسیار فکر بدی است!
درهی موفقیت دقیقاً همانجایی است که پشتکار و ادامه دادن در آن منجر به موفقیت چشمگیر شما خواهد شد.
جمعبندی
برای موفقیت علاوه بر اینکه نیاز به پشتکار داریم، به رها کردن هم نیاز داریم، ولی این رها کردن باید کاملاً استراتژیک و با فکر باشد.
باید بدانیم چه زمانهایی رها کنیم و چه زمانهایی ادامه دهیم.
در این مقاله به چند مورد اساسی از زمانهایی که رها کردن بهترین راهحل ممکن است اشاره کردیم ولی ممکن است موارد دیگری نیز باشند که در اینجا ذکر نشدهاند.
رها کردن در اتلاف وقتها، رها کردن در بنبستها و رها کردن در متوسط بودن، سه مورد اصلی از زمانهایی است که باید رها کنیم و نقطهی مقابل همهی اینها ادامه دادن و پشتکار در درهی موفقیت است. جایی که بزرگترین اشتباه ممکن رها کردن است.
اهداف و مسیر اصلی خود را مشخص کنید و در درهی موفقیت آن به مسیرتان ادامه دهید تا به آن چیزهایی که لایقش هستید برسید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.