اهمیت هدف داشتن و روش عملی هدفگذاری
اگر شما هم مثل اغلب مردم باشید، احتمالاً تا کنون چندین بار هدفگذاری را تجربه کردهاید. برای خودتان لیستی از اهدافتان نوشته و فکر کرده بودید که چطور میتوانید به آنها برسید. شاید هم بعد از آن اتاق و میز کارتان را مرتب کرده باشید تا به سرعت شروع به اقدام برای رسیدن به اهدافتان بکنید! چند روز یا شاید هم چند هفته مشغول آنها بودهاید ولی بعد از مدتی ناگهان انگار همهچیز را فراموش کرده و زندگیتان به روال سابق خودش و عادتهای همیشگیتان بازگشته است. در این موقع به خودتان گفتهاید که اصلاً هدف گذاشتن از اساس کار بیخودی است و هیچ تاثیری ندارد!
چرا باید هدف داشته باشیم؟
یک قایق را تجسم کنید که بدون سکان در وسط دریا رها شده است. به نظر شما سرنوشت این قایق چطور خواهد شد؟ آیا به ساحل خواهد رسید؟
زندگی ما شبیه به این دریاست. دریایی که دائماً قصد دارد ما را در جهات گوناگون حرکت دهد. افکار، آرزوها، خواستهای دیگران، نیازها و هزاران عامل دیگر در زندگی که شبیه به امواج این دریا سعی دارند قایق زندگی ما را مطابق میل خود حرکت دهند. هدف داشتن در زندگی چیزی شبیه به این سکان برای قایق است. تعیین میکند این قایق باید به کدام جهت حرکت کند تا به مقصد برسد.
آیا با وجود سکان، امواج دریا دیگر وجود نخواهند داشت؟! البته که وجود دارند، ولی دیگر این شما هستید که تعیین میکنید قایق زندگیتان به کدام سمت حرکت کند.
هدف داشتن زندگی شما را جهتدار میکند. هر روز که از خواب بیدار میشوید، نسبت به کارهایی که باید انجام بدهید آگاه هستید و کمتر دچار سردرگمی میشوید. بهتر میدانید از منابعتان (مثل زمان، پول، روابط) چطور استفاده کنید.
شانس شما را در رسیدن به موفقیت بالا میبرد. همان قایق را دوباره تصور کنید. چقدر احتمال دارد بدون سکان بتواند به ساحل برسد؟ ولی وقتی شما سکان در اختیار دارید و مسیر را هم تقریباً بلد باشید، احتمال رسیدن به مقصد خیلی بیشتر میشود.
یکی دیگر از مزایای هدف داشتن، سلامت جسمانی است! شاید باورش کمی سخت باشد ولی این موضوع کاملاً حقیقت دارد. هدفگذاری احساس کنترل شما را بر زندگی افزایش میدهد. طی تحقیقات آقای مارتین سلیگمن، افرادی که در زندگیشان احساس کنترل بیشتری دارند از سلامت جسمانی و سطح ایمنی بالاتری برخوردار هستند.
چرا هدف گذاری نمیکنیم؟
دیدیم که هدفگذاری مزایای فراوانی دارد. خب چه عاملی باعث میشود بسیاری از مردم هدفی در زندگیشان ندارند؟
اولین دلیل در هدف نگذاشتن بسیاری از مردم، باور به این موضوع است که هدفگذاری بیفایده است. یعنی از مزایای هدف داشتن باخبر نیستند. دلیل دیگر شکستهای قبلی است. شخصی که قبلاً هدف گذاشته ولی به نتیجه نرسیده، احتمالاً با خودش میگوید اگر باز هم هدف بگذارم نتیجهای نخواهد داشت. دلیل بعدی ترس از شکست و طرد شدن است. شخص میترسد و با خودش میگوید: ” اگه هدف بذارم و نرسم چی؟! اگه کلی وقت و انرژی و هزینه صرف کنم و نتیجه نده چی؟ همه مسخرهم میکنن که دیدی نتونستی!” و از این قبیل افکار.
چطور هدفگذاری کنیم؟
برای اینکه بتوانیم هدفگذاری دقیق و درستی داشته باشیم که بالاترین نتیجه را برای ما داشته باشد، نیاز داریم یک مرحله قبل از هدفگذاری داشته باشیم. مرحلهی پیدا کردن ارزشها! قبل از اینکه از خودتان بپرسید میخواهم چه چیزی داشته باشم، بپرسید میخواهم چطور انسانی باشم.
یافتن ارزشها
ارزشها یعنی ما میخواهیم چه کسی باشیم (در مقابل اهداف که یعنی ما میخواهیم به چه چیزی برسیم). ارزشها تمایلات عمیق قلبی ما هستند که میخواهیم چطور انسانی باشیم و با دنیا و افراد چطور ارتباط برقرار کنیم.
پیدا کردن ارزشها اهمیت بسیار زیادی دارد زیرا اگر ما ارزشهای اصلی زندگیمان را ندانیم و خلاف جهت آنها حرکت کنیم، دائماً دچار حال بد و ناراحتی و جنگ درونی میشویم. اگر اهداف ما خلاف جهت ارزشهای اصلی ما باشند، باعث میشود که اولاً نتوانیم به اندازه کافی برای آنها تلاش کنیم و در نتیجه شانس ما در رسیدن به موفقیت کم میشود، ثانیاً حتی اگر به اهدافمان برسیم هیچ وقت حال خوبی نخواهیم داشت چون با خواستههای عمیق قلبی ما در تضاد هستند.
برای مثال تصور کنید اصلیترین ارزش شما خانواده است ولی به دنبال یک کار با درآمد بالا و تحت هر شرایطی هستید. یک شغل به شما پیشنهاد میشود که درآمد عالی دارد ولی یکی از شروطش این است که مجبورید شش ماه از خانواده دور باشید و امکان رسیدگی به آنها را ندارید. اگر این شغل را بپذیرید، حتی با وجود درآمد بالا بازهم آرامش خاطر و حال خوب نخواهید داشت چون ارزش اصلی شما چیز دیگری بوده است.
پس متوجه شدیم که ارزشها چه اهمیتی دارند و چرا باید قبل از پیدا کردن اهداف، ارزشهایمان را پیدا کنیم. برای پیدا کردن ارزشهای اصلی زندگیتان و شناخت خودتان مقالهی ارزشها را مطالعه کنید.
یافتن اهداف
حالا که ارزشهای اصلیتان را پیدا کردید، زمان آن رسیده که اهدافتان را انتخاب کنید. برای پیدا کردن اهداف نیاز به ایدههای اولیه و آرزوهایی داریم که آنها را تبدیل به اهدافمان کنیم. برای این کار باید از روش بارش فکری استفاده کنیم تا به ایدههای مورد نظرمان برسیم. برای انجام بارش فکری باید مطابق مراحل زیر پیش بروید:
- تمرکز کامل داشته باشید
- زمانسنج داشته باشید
- حتماً روی کاغذ یادداشت کنید
- همهچیز را بدون قضاوت بنویسید
یک بازهی زمانی (مثلاً نیم ساعت) انتخاب کنید و زمانسنج را روی آن زمان تنظیم کنید. در یک محیط که تمرکز کامل داشته باشید شروع به نوشتن کنید. هرچیزی که به ذهنتان آمد بدون هیچ قضاوتی یادداشت کنید تا زمان به اتمام برسد. این بارش فکری را میتوانید برای جنبههای مختلف زندگیتان در نظر بگیرید. مثلاً: ارتباطات خانوادگی، کسبوکار، مسائل مالی، رشد فردی، تفریح و هر بخشی که مد نظر شماست.
بعد از این کار باید اهدافتان را دستهبندی و اولویتبندی کنید. اهدافی که شبیه به هم یا در راستای هم هستند را در یک دسته قرار دهید، و بعد این دستهها را اولویتبندی کنید.
مرحلهی بعد آزمودن اهداف است که اصلاً آیا این اهداف ارزش صرف وقت و انرژی دارند یا خیر؟
آزمونهای هدف
- معنادار بودن: آیا این هدف مطابق با ارزشهای شما است؟ آیا برای شما معنا دارد یا فقط بخاطر جلب توجه دیگران آن را انتخاب کردهاید؟ اگر کسی نداند شما این هدف را دارید، آیا همچنان آن را میخواهید؟!
- چالش برانگیز بودن: آیا این هدف شما را میترساند؟ آیا شما را از منطقه امنتان خارج میکند؟ آیا نیاز به تلاش قابل توجه دارد؟
- زماندار بودن: برای هدف باید زمان رسیدن تعیین کنید. نه زمان خیلی طولانی که باعث دلسردی و خستگی شما شود و آنقدر کم که تحت فشار شدید قرار بگیرید و نتیجه ندهد.
- رشددهنده بودن: یکی از مهمترین آزمونهای اهداف اینجاست. آیا این هدف باعث میشود شما انسان بهتری بشوید؟ آیا باعث میشود رشد کنید؟ چه عادتهایی را برای رسیدن به این هدف باید در خود ایجاد کنید؟ چه چیزهایی باید یاد بگیرید؟
- ملموس بودن: هدف باید برای شما قابل لمس و درک باشد. نباید اهدافی بگذارید که مبهم هستند و رسیدن یا نرسیدن به آنها مشخص نباشد. باید دارای معیارهایی باشد که بتوانید تشخیص دهید به آن رسیدهاید یا خیر
اکنون که از آزمون اهداف عبور کردیم و بخشی از لیست ما حذف شد، به لیستی از اهداف رسیدهایم که تقریباً میتوان گفت اهداف نهایی و اصلی ما هستند. حالا وقت آن رسیده که آنها را یادداشت کنیم، ولی به چه صورت؟
اهداف را باید طوری بنویسیم که انگار الان به آن رسیدهایم، در زمان حال. انگار همین الان آن را داریم. باید به صورت مثبت و واضح یادداشت کنیم و حاوی کلمات احساسی و شکرگزاری باشد. سعی کنید هر روز اولین کاری که انجام میدهید خواندن این لیست اهدافتان باشد.
بعد از این کار باید یک برنامهریزی درست برای رسیدن به اهدافمان داشته باشیم. چون اصل موضوع برای رسیدن به اهداف عمل کردن است. باید با یک برنامهریزی دقیق شانس موفقیت خود را بالا ببریم.
آیا قطعاً به همه اهدافمان میرسیم؟
جواب این سوال منفی است! ما هرگز به تمام اهدافمان نمیرسیم، ولی هدف از هدفگذاری این است که بتوانیم شانس رسیدن به موفقیتمان را بالا ببریم. اگر ما ارزشهایمان را پیدا کرده باشیم، و اهدافمان از آزمونهای اهداف سربلند بیرون بیایند، حتی اگر به هدفمان نرسیم، تبدیل به انسان بهتری شدهایم که در دفعات بعدی شانس بیشتری برای رسیدن به اهدافمان داریم.
البته فراموش نکنید که اگر به هدفهایتان نرسیدید، لازم است حتماً برنامهی بازبینی داشته باشید و بررسی کنید که کجای کار را ضعیف عمل کردید و نیاز به تغییر در برنامهی اجراییتان دارید.
در قسمت نظرات برای ما بنویسید که امسال قصد دارید چه اهدافی برای خودتان انتخاب کنید و چطور میخواهید سال متفاوتی داشته باشید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.