استعداد چیست و آیا میشود استعداد را در خود پرورش دهیم؟
تو خیلی استعداد داری! یا برعکس تو کاملاً بی استعدادی! این قبیل جملات رو از بچگی به طور دائم شنیدیم و حتی گاهی به خاطر بیاستعداد بودن سرزنش شدیم.
آیا استعداد چیزی است که کاملاً از ابتدا وجود دارد یا اینکه قابلیت پرورش داره؟ آیا در موضوعی که به نظر هیچ استعدادی نداریم میشه بهتر شد و رشد کرد؟ برای پاسخ به این سوالات در ادامه با ما همراه باشید.
استعداد چیست
در مورد استعداد تعریفهای بسیار زیادی ارائه شده است و هرکس تعریفی برای آن دارد.
بعضیها درک درستی از استعداد ندارند و آن را معادل هوش، مهارت و حتی خلاقیت در نظر میگیرند در حالیکه استعداد کاملاً چیزی دیگری است.
به نظرم اهمیت چندانی ندارد که بدانیم دقیقاً کلمه استعداد به چه معناست.
در همین حد کفایت میکنه که بدانیم استعداد یعنی سرعت و میزان پیشرفت ما در یک موضوع. مثلاً اگر من و شما با هم شروع به تمرین نقاشی بکنیم، اینکه هرکدوم چقدر سریعتر این مهارت رو کسب میکنیم احتمالاً میتونه نشونهای از میزان استعداد ما باشه.
استعداد یادگرفتنی است؟
این یکی از سوالاتی است که همیشه وجود داشته. بعضی معتقدند که استعداد ذاتیه و هیچ راهی برای کسب اون وجود نداره ولی بعضی دیگه معتقدند که استعداد کاملاً یاد گرفتنیه.
تحقیقات جدیدتری که در حوزه استعداد انجام شده نکته دوم رو بیشتر قبول داره.
اندرس اریکسون در کتاب قله این موضوع رو به طور کامل با تحقیقات علمی طی چندین سال بررسی کرده و نتیجهاش این بوده که همه انسانها یک استعداد دارن و اون هم استعداد یادگیری هرچیزی هست.
ایشون در کتابش از موضوعی به اسم انطباق پذیری عصبی صحبت میکنه.
انطباق پذیری عصبی یعنی اینکه وقتی ما به طور طولانی مدت کاری رو انجام میدیم مغز ما اون قسمت رو تقویت میکنه و به نوعی یعنی استعداد اون کار در ما ایجاد میشه.
طی چندین سال رانندگان تاکسی لندن رو بررسی کردن.
رانندگان تاکسی در لندن به دلیل پیچیدگی مسیرها و مکانهای بسیار زیادی که باید حفظ باشن، آزمونهای خیلی سختی رو میگذرونن که لازمه شخص مسیریابی فضایی و موقعیتی بسیار قوی داشته باشه.
وقتی از مغز رانندگان قدیمی تصویربرداری انجام دادن، متوجه شدن که بخش هیپوکمپس مغزشون که مربوط به مسیریابی فضایی هست بزرگتر از بقیه انسانهای عادیه.
اونها این رو نشونهای برای این موضوع دونستن که با سالها تمرین یک کار، اون بخش از مغز که مربوط به اون فعالیت هست قویتر شده.
ولی یک سری از منتقدان گفتن شاید موضوع برعکسه! یعنی اونها چون از اول این بخش مغزشون بزرگتر بوده استعداد بیشتری در این کار داشتن و در نتیجه در این کار موفقتر شدن.
حق با کدامیک بود؟
برای اینکه مشخص بشه کدوم نظر درسته، اومدن افرادی که برای آزمون ثبت نام کردن رو بررسی کردن و از مغزشون عکسبرداری کردن.
از این افراد چند نفر در آزمون قبول شدن و چند نفر خیر. چند سال این افراد مشغول به یادگیری و رانندگی در لندن بودن.
بعد از نزدیک به چهار سال مجدداً اومدن از تمام افرادی که اون سال آزمون داده بودن عکسبرداری مغزی انجام دادن.
و همونطور که میتونید حدس بزنید نظر گروه اول تایید شد.
افرادی که برای چندین سال رانندگی کرده بودن بخش هیپوکمپس مغزشون بزرگتر شده بود! و این تحقیق چی رو به ما نشون داد؟
این افراد تونسته بودن اون بخشی از مغزشون که مربوط به مسیریابی فضایی و موقعیتی هست رو تقویت کنن و به طور خلاصه یعنی: اونها با استعدادتر شده بودن.
استعداد و مسیر عصبی
سلولهای عصبی در مغز همیشه در حال تبادل اطلاعات با هم هستند. این تبادل اطلاعات به دو صورت شیمیایی و الکتریکی انجام میشه.
به این ارتباط بین سلولها مسیر عصبی گفته میشه.
هر رفتاری که ما به صورت آگاهانه انجام میدیم یا هر اتفاقی که در بدن ما به صورت ناخودآگاه انجام میشه، نتیجهی تبادل اطلاعات بین سلولهای عصبی هست.
به اولین باری که یک کار رو انجام دادین فکر کنید. مثلاً اولین بار که یک ساز رو دست گرفتید.
خیلی سخت بود نه؟ چقد خسته شدین و اذیت کننده بود؟
این یعنی مسیر عصبی قویای مغز شما برای اون کار وجود نداشت.
زمانی که یک کار به تعداد دفعات زیاد تکرار میشه، یک مسیر عصبی خیلی قوی در مغز شکل میگیره و اون کار برای شما بسیار راحت میشه.
به بیان سادهتر وقتی یک کار بسیار تکرار میشه، برای شما تبدیل به عادت میشه.
حالا اجازه بدین استعداد رو اینطوری تعریف کنم: استعداد یعنی مسیرهای عصبی که از قبل وجود داشتن.
یعنی شما از قبل یک سری مسیرهای عصبی در مغزتون وجود داشته که انجام یک کار رو برای شما سادهتر میکنه.
این قدیم یعنی کی؟!
دو حالت داره. یک اینکه میتونه مربوط به سنین کودکی باشه. اگه شما از بچگی در خانوادهای بزرگ شده باشید که همه اهل موسیقی باشن، ناخودآگاه مسیرهای عصبی قویتری برای شما در مغزتون ایجاد میشه که باعث میشه در سن بالاتر راحتتر موسیقی رو درک کنید.
حالت دوم میشه از بدو تولد. ممکنه شما به طور ژنتیکی یک سری مسیرهای عصبی در مغزتون از ابتدا داشته باشید که یادگیری یک کار رو برای شما راحتتر کنه.
ایجاد مسیر عصبی برای تقویت استعداد
از اونجاییکه این مسیرهای عصبی کاملاً تقویتشدنی هستن، پس ما در هر زمینهای میتونیم استعدادمون رو تقویت کنیم. ولی یک نکته خیلی مهم اینجا وجود داره.
اندرس اریکسون توی کتاب قله در مورد یک استعداد جالب به اسم دانگ مطلق صحبت میکنه.
دانگ مطلق یعنی اینکه شخص بتونه فقط به صورت شنیداری تمام نتهای هر سازی رو تشخیص بده!
بسیار چیزی عجیبی هست. میگن موتزارت از این قبیل افراد بوده که حتی نت صدای اشیا رو هم تشخیص میداده!
اریکسون میگه که یک مدرسه موسیقی شروع میکنه به آموزش این قضیه به کودکان زیر شش سال و بعد از تقریباً یک سال و نیم، همهشون دانگ مطلق رو یاد گرفتن!!!!
یعنی یک استعداد تا این حد عجیب که تا قبل از اون معتقد بودن کاملاً ذاتی هست رو تونستن به بچهها آموزش بدن.
اما نکتهی مهمی که اینجا وجود داره اینه: اریکسون میگه به نظر میرسه که شخص فقط تا قبل از شش هفت سالگی میتونه این استعداد رو یاد بگیره.
یعنی اون میزان انطباق پذیری که برای یادگیری اون استعداد وجود داره فقط تا این سن در مغز انسان وجود داره.
به طور کلی میزان انعطافپذیری مغز در سن پایین بسیار بالاست به همین دلیل کودکان به سادگی میتونن هر استعدادی رو در خودشون پرورش بدن.
استعداد یا تلاش
این بحث مهمترین نکته در مورد استعداده. ما هرقدر هم در موضوعی استعداد داشته باشیم، بازهم برای شکوفایی اون نیاز به چیزی به اسم تلاش و پشتکار داریم.
هیچ استعدادی بدون تلاش شکوفا نمیشه.
هیچ وقت شما نابغهای رو پیدا نمیکنید که بدون تلاش نابغه شده باشه. شاید استعداد بسیار بالایی در اون موضوع داشته باشه ولی در نهایت چیزی که باعث شکوفایی اون استعداد شده تلاش هست.
بسیاری از افراد با استعداد رو دیدیم که در نهایت در اون موضوع هیچ دستاوردی نداشتن و برعکس افرادی رو دیدیم که به نظر استعدادی نداشتن ولی موفقیتهای بزرگی به دست آوردن.
پس فراموش نکنید برای موفقیت و دستاوردهای بزرگ تلاش نقش بسیار پررنگتری به نسبت استعداد داره.
مثلاً همه فکر میکنیم لیونل مسی یک نابغه ذاتی است و تمرین خیلی کمی داره! در حالی که وقتی با همتیمیهاش مصاحبه میکنن و افرادی که از نزدیک اونو میشناسن، همه میگن مسی از بقیه سختتر و بیشتر تمرین میکنه!
یا مثلاً کوبی برایانت و مایکل جوردن افسانهای که به نوابغ تاریخ بسکتبال مشهورن هم همینطور. همیشه به این معروف بودن که سختترین و بیشترین تمرینات رو داشتن.
پس فراموش نکنید که تلاش چقدر نقش پررنگی داره.
جمعبندی
خب با توجه به نکاتی که گفته شد اگه بخوایم یه جمعبندی داشته باشیم به این موارد میرسیم:
یک) مغز ما انطباق پذیری بسیار بالایی داره و به همین خاطر میتونیم هر استعدادی رو در خودمون ایجاد کنیم.
دو) به دلیل اینکه بعضی استعدادها میزان بالاتری از انطباق پذیری رو میخوان، بهتره که یادگیری اونها در سن کمتر انجام بشه.
سه) استعداد یعنی مسیرهای عصبی که مغز وجود داشته، و ما میتونیم این مسیرها رو در مغزمون ایجاد کنیم.
چهار) وقتی سن از یک حدی بالاتر میره، به این دلیل که ما محدودیت زمان داریم، بهتره زمان خودمون رو صرف چیزهایی بکنیم که تا حالا دیگه استعدادشون در ما ایجاد شده. ولی اگه بخوایم چیزهای دیگهای رو یاد بگیریم و استعدادمون رو در اونها تقویت کنیم قطعاً امکانپذیر و شدنی هست.
پنج) حتی اگه در موضوعی استعداد بسیار بالا داریم، در نهایت این تلاش ماست که تعیین میکنه تا کجا پیشرفت میکنیم.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.